● مقدمه
تحقیقات بسیاری نشان داده است که ورزش علاوه بر اینکه ابزار ارزشمندی برای حفظ سلامت جسمانی است رابطه نزدیکی با سلامت روانی و بویژه پیشگیری از بروز ناهنجاریهای روانی دارد. ورزش از اضطراب و افسردگی میکاهد، اعتماد به نفس را افزایش میدهد و خود پنداره را تقویت میکند. ورزش بویژه در سنین کودکی و نوجوانی مفر سالمی برای آزاد کردن انرژیهای اندوخته شده است و این خود بسیار لذتبخش و آرامشدهنده است.
شرکت در فعالیتهای ورزشی به اجتماعی شدن و کسب مهارت و کفایت و همچنین دوستیابی و ارتباط سالم با همسالان کمک میکند. در جریان یکی از پژوهشهای اخیر ( SIMON ۱۹۹۹ ) در ایالات متحده ۶۵ درصد از جوانان ابراز کردند که ورزش آنها را از اعتیاد به الکل و مواد مخدر باز داشته است.
در جریان فعالیتهای ورزشی شدید میزان ترشح اندورفینها افزایش مییابد و به همین دلیل ورزشکاران پس از انجام تمرینات احساس لذت و آرامش خاصی میکنند که به آن اصلاحاً joggrs high گفته میشود. با توجه به شباهت بین اندورفینها و ترکیبات افیونی، ورزش کردن میتواند جایگزین سوء مصرف مواد مخدر در معتادان شود.
در نتیجه تمرینات ورزشی مدام میزان جریان خون در مغز افزایش مییابد. افزایش جریان موجب اکسیژن رسانی و تغذیه بهتر نرونهای مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگیری میکند. این تاثیرات خود موجب پیشگیری از فراموشی و زوال توانمندیهای ذهنی در سالمندی میشود. تمرینات ورزشی همچنین موجب آزادسازی نوعی فاکتور رشد به نام B.D.N.F میشود که میتواند نرونها را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بیماریهای آلزایمر و پارکینسون تا حدود زیادی جلوگیری کند.
در تحقیقی که در دانشگاه اورگان در سال ۱۹۹۵ انجام شد ۳۵۴ دانشجوی کالج در رابطه با تاثیر ورزش بر افسردگی مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا میزان انجام تمرینات ورزشی در این دانشجویان از حیث شدت و مدت تمرینات در طول سه ماهه قبل از تحقیق مورد بررسی قرار گرفت و دانشجویان بر اساس میزان تمرینات بدنی به سه دسته ورزشکار (میزان فعالیت سه جلسه در هفته)، فعال (میزان فعالیت یک یا دو جلسه در هفته) و غیرفعال (فعالیت کمتر از یکبار در هفته) تقسیم شدند. سپس هر گروه پرسشنامه واحدی را در زمینه افسردگی پاسخ گفتند که شامل ۳۰ سوال بله و خیر بود. آن گروه از دانشجویان که به عنوان گروه ورزشکار شناخته شده بودند کمترین میزان افسردگی را گزارش کردند. در تحقیق دیگری ۴ نوجوان ۱۲ تا ۱۸ ساله با تشخیص افسردگی عمده به مدت ۶۵ روز سه بار در هفته و هر بار به مدت یک ساعت تمرینات ورزشی راه رفتن سریع و دویدن را انجام دادند. این نوجوانان قبل از شروع برنامه تمرینی، به پرسشنامه افسردگی بک به عنوان پیش آزمون پاسخ گفته بودند. سپس در روزهای بیست و نهم، پنجاهم و شصت و پنجم مجدداً به پرسشنامه مذکور پاسخ گفتند. نتایج نشان دهنده کاهش افسردگی بود.
در تحقیق دیگری که بر روی گروهی از دانشجویان مبتلا به افسردگی متوسط تا خفیف توسط مککان و هونجر در سال ۱۹۸۴ انجام گرفت مشاهده گردید که ورزش در فضای باز میتواند افسردگی را به طور قابل ملاحظهای کاهش دهد. در این تحقیق دانشجویان به طور تصادفی به سه گروه ورزش در فضای باز ( aerobic exercise )، آرمیدگی و گروه کنترل تقسیم شدند. پس از انجام یک دوره انجام تمرینات مشاهده گردید که ورزش بیشترین تاثیر را در کاهش افسردگی داشته است. البته دانشجویانی که تمرینات آرمیدگی را انجام دادند در قیاس با گروه کنترل میزان افسردگیشان تا اندازهای کاهش یافته بود.
● تاثیر تمرینات یوگا
آزمایشی که در بنیاد کلیولند بر روی ۷۰ نفر از سالمندان بالای ۵۵ سال دارای پرتنشی خفیف تا متوسط انجام شد نشان دهنده تاثیر تمرینات یوگا بر متغیرهای روانشناختی است. در این آزمایش سالمندان به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه به مدت ۱۲ هفته دو بار در هفته به انجام تمرینات ساده یوگا پرداختند و گروه دیگر در همین مدت به انجام تمرینات ورزشی همراه با موسیقی پرداختند. وضعیت بالینی دو گروه در زمینههای اضطراب، افسردگی، پرتنشی، احساس خستگی، عصبانیت و اختلالات خواب قبل و بعد از انجام تمرینات و همچنین ۱۲ هفته بعد از خاتمه تمرینات (بعنوان پیگیری) بررسی گردید نتایج نشان داد که گروهی که تمرینات ساده یوگا را انجام میداد در تمام زمینههای یاد شده در مقایسه با دیگر گروه تمرینات ورزشی همراه با موسیقی بیشتر بهبود یافته بود. تحقیقی که در جنبش سالمندان آمریکا در فلوریدا بر روی بیش از صد نفر از زنان سالمند انجام گرفت نشان داد که انجام تمرینات یوگا میتواند اضطراب، تنش و عصبانیت را کاهش داده و عزتنفس را افزایش دهد. در این آزمایش شرکت کنندگان به طریق کاملاً تصادفی در گروه آزمون و گروه شاهد قرار گرفتند.
گروه آزمون روزانه ۳۵ دقیقه به انجام تمرینات یوگا میپرداختند. برنامه تمرینی آنها شامل تمرینات بدنی و تنفس، آرمیدگی و مراقبه بود. پیش از اجرای آزمایش گروه آزمون و شاهد توسط آزمونهای مقیاس عزتنفس روزنبرگ و پرسشنامه اضطراب استیت تریت مورد ارزیابی قرار گفتند. نتایج نشان داد که گروهی که یوگا تمرین میکرد اضطراب کمتر و عزتنفس بالاتری نسبت به گروه شاهد داشت.
در تحقیقی که بر روی ۸۷ نفر از دانشجویان در دانشگاه ایالتی کنت در آمریکا صورت گرفت دانشجویان را به طور تصادفی به ۴ گروه تقسیم نمودند. دو گروه از دانشجویان به ورزش شنا پرداختند و یک گروه حرکات و وضعیتهای یوگا را تمرین کردند و بر گروه دیگر که به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شده بود هیج متغیر ورزش اعمال نشد. دانشجویان هر چهار گروه قبل و بعد از انجام تمرینات توسط آزمونهای خلق و شخصیت مورد ارزیابی دقیق قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیلهای آماری نشان داد که دانشجویانی که به ورزشهای شنا و یوگا پرداخته بودند نسبت به گروه شاهد خشم یا تنش افسردگی و پریشانی کمتری داشتند. همچنین دانشجویان پسری که به ورزش یوگا پرداخته بودند در مقایسه با گروه شناگر تنش و خستگی و عصبانیت کمتری داشتند. ظاهراً اثر یوگا و شنا بر دانشجویان دختر تقریباً یکسان بود و تفاوت چشمگیری بین دختران دانشجو که به یوگا و شنا پرداخته بودند مشاهده نگردید.
● فرضیاتی در تبیین تأثیرات ورزش
فرضیه کتهکولامینها: کته کولامینها گروهی از مواد شیمیایی مانند نوراپینفرین، اپینفرین و دوپامین هستند که به عنوان انتقال دهنده شیمیایی عمل میکنند. نوراپی نفرین و دوپامین بر یادگیری و حافظه تاثیر میگذارند. تمرینات منظم، ترشح این ترکیبات را افزایش داده و مقدار آنها را در پلاسمای خون زیاد میکند (کتی و براون، ۱۹۶۶،۱۹۷۳) . بنابراین انجام تمرینات ورزشی به طور منظم میتواند از طریق افزایش ترشح انتقال دهندههای شیمیایی، موجب تقویت حافظه و تغییرات خلقی شود.
فرضیه اندورفینها: اندورفینها دستهای از مواد شیمیایی هستند که از نرونهای مغز ترشح میشوند و آثار شبه افیونی دارند (ضد درد و آرامبخش). تمرینات ورزشی و بویژه دویدن میتوانند موجب افزایش اندورفینها شوند. همچنین مصرف الکل یا برخی از غذاها، موجب تحریک ترشح این مواد میشوند. تزریق ماده نالوکس که در پیوند با گیرندههای اندورفینی مانع اثربخشی اندورفین میشود، میتواند تاثیرات مثبت ورزش بر خلق را کاهش دهد. بنابراین میتوان گفت تاثیرات خلقی ناشی از ورزش عمدتاً ناشی از ترشح اندورفینها است (جانال ۱۹۸۴).
● تاثیر ورزش بر حافظه
تحقیقات دکتر هیتر.س. اولیف در دانشگاه علوم تندرسی اورگان در آمریکا نشان داد که سالمندانی که یک برنامه تمرینی شامل راه رفتن سریع بر روی نوارگردان را سه بار در هفته و به مدت یک ساعت، در طول چهار ماه انجام میدادند حافظه و زمان واکنش آنها، بهبود یافته بود. تحقیقات بیشتر نشان داد که آهسته دویدن ( Jogging )، راهپیمایی، دوچرخهسواری و حرکات موزون نیز مانند راه رفتن سریع موجب بهبود حافظه و زمان واکنش در سالمندان میشوند. پژوهشگران همچنین دریافتند که سالمندانی که در یک برنامه تمرینی قدرتی و انعطافی به مدت یک ساعت سه بار در هفته و در طول ۴ ماه شرکت کردند عملکردشان در اجرای آزمونهای حافظه، بهبود یافت. اگر چه این گونه بهبود حافظه بیشتر در سالمندانی که تمرینات هوازی انجام میدهند رخ میدهد، اما تحقیقات بیشتر نشان داده است که هیچ تمرین ورزشی نسبت به تمرینات ورزشی دیگر از لحاظ تاثیر بر حافظه برتری ندارد. به عبارت دیگر بین ورزشهای مختلف از حیث تاثیر بر حافظه تفاوت معنی داری مشاهده نمیشود.
در تحقیقی دیگر، سالمندانی که به تازگی بازنشسته شده بودند و زندگی کم تحرکی را آغاز کرده بودند، در طول ۴ سال توسط آزمونهای شناختی گوناگون مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بررسیها، نشان داد که توانمندیهای شناختی این سالمندان از زمان بازنشستگی تا ۴ سال بعد از آن به طور فزایندهای کاهش مییابد. از سوی دیگر، سالمندانی که پس از بازنشستگی در تمرینات منظم از قبیل راهپیمایی، آهسته دویدن، دوچرخهسواری و حرکات موزون شرکت داشتند در نمرات آزمونهای شناختی آنها در طول ۴ سال کاهشی صورت نگرفته بود. در پژوهشی دیگر که در ژاپن انجام گرفت ۸۲۷ نفر از سالمندان بالای ۶۵ سال در طول یک دوره ۷ ساله، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بود سالمندانی که هر روز در تمرینات ورزشی شرکت میکنند و همچنین سالمندانی که فعالیت بدنی متوسط تا شدید، قسمتی از کار روزانه آنها را تشکیل میدهد در مقایسه با سالمندان کم تحرکتر به طور معنی داری کمتر به بیماری آلزایمر مبتلا میشوند. در واقع بسیاری از پژوهشگران معتقدند که یک زندگی پرتحرک ممکن است افراد را در برابر ابتلا به بیماری آلزایمر مقاوم سازد.
در مطالعهای که به منظور تبیین علل بهبود حافظه در اثر تمرینات ورزشی بر روی موشها انجام گرفت، ابتدا گروهی از موشها به دو دسته تقسیم گردیدند. به یک دسته اجازه داده شد که به طور آزادانه بر روی چرخ گردان بدوند. در مقابل، دسته دیگر هیچ گونه تمرینی انجام نمیدادند. وقتی که این دو گروه از لحاظ ساختارهای مغز با یکدیگر مقایسه شدند معلوم شد که در موشهای دونده، سلولهای بیشتری در ناحیه هیپوکامپ وجود دارد. این ساختاری است که در حافظه و یادگیری نقش تعیین کنندهای دارد. پژوهشگران معتقدند که ممکن است فرآیندهای مشابهی در مغز انسان وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، تمرینات ورزشی ممکن است موجب تقویت ساختار هیپوکامپ در انسان شوند. دکتر نیکل برکتولد معتقد است که تمرینات ورزشی برای سلامت جسم و روان، به یک اندازه، ضرورت دارد. کشف هیجان انگیزی که صورت گرفته این است که تمرینات ورزشی علاوه بر افزایش جریان خون در مغز، میزان تولید مولکول BDNF را هم افزایش میدهند. BDNF نوعی فاکتور رشد است که نرونهای مغز را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم میکند و به بقای آنها کمک میکند. این مولکول همچنین میتواند از تباهی سلولها در اثر بیماریهای آلزایمر و پارکینسون جلوگیری کند.دکتر برکتولد مدعی است که بر طبق نتایج آزمایشهایی که اخیراً در رابطه با تاثیر ورزش بر حافظه انجام شده، افزایش میزان تولید BDNF میتواند بر یادگیری و حافظه تاثیر مثبت داشته باشد. بنابراین در نتیجه تمرینات ورزشی، میزان جریان خود در مغز، تعداد سلولهای مغز در ناحیه هیپوکامپ و ترشح مولکولهای حفاظتی مانند BDNF افزایش مییابد. مجموعه این فرآیندها میتواند موجب بهبود حافظه و به تعویق انداختن بیماری آلزایمر شوند. دکتر کریستین یافه استاد روانپزشکی و عصبشناسی دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو معتقد است که انجام تمرینات ورزشی میتواند کاهش توانمندیهای شناختی را که در اثر سالمندی حادث میشود به تاخیر اندازد. تمرینات ورزشی با افزایش رشد سلولهای عصبی و گسترده شدن ارتباطات بین سلولی که برای یادگیری و حافظه ضرورت دارد میتواند مغز را جوان و فعال نگهدارند.
تاثیرات تمرین بر سلولهای عصبی ناشی از افزایش جریان خون در مغز است که منجر به آزاد شدن فاکتورهای رشد میشود و میتواند از سکته مغزی پیشگیری نماید. از سوی دیگر تمرینات ورزشی میتواند مانند برخی ترکیبات دارویی، موجب آزادسازی سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین شود. دکتر یافه در یک بررسی طولی، گروهی از زنان بالای ۶۵ سال را به مدت ۸ سال و با در نظر گرفتن میزان فعالیت جسمانی آنان (از قبیل دویدن، دوچرخهسواری، باغبانی و پیاده به خرید رفتن) مورد مطالعه قرار داد. پس از انجام آزمونهای شناختی حافظه، جهتیابی، محاسبات عددی، بیان و توجه و با کنترل سایر عوامل دخیل در سلامتی مانند آموزش، جایگاه اجتماعی، سلامتی عمومی، افسردگی و سیگار کشیدن معلوم شد که تمرینات بدنی تاثیر مستقیمی بر کارکردهای شناختی دارند. زنهایی که بیشتر در فعالیتها مشارکت داشتند به طرز معنیداری کمتر به اختلال در توانمندنیهای ذهنی دچار شده بودند. بر طبق یافتههای انجمن علم عصبنگر آمریکا که بر اساس آزمایش بر روی موشها بدست آمدهاند، تمرینات ورزشی میتواند در بهبود طیف وسیعی از بیماریها موثر باشد. ظاهراً بهبود بسیاری از بیماریهای دستگاه عصبی بر اثر تکثیر مجدد سلولهای مغز صورت میگیرد. قبلاً تصور میشد که مغز، ساخت سلولهای جدید را خیلی زود در جریان رشد متوقف میکند، اما در سالهای اخیر پژوهشگران شواهد روشنی یافتهاند که نشان میدهد مغز به تولید سلولهای جدید در طول حیات خود ادامه میدهد البته حتی بدون رشد نرونهای جدید هم ممکن است ساختار مغز به دو طریق تغییر کند، زیرا سلولهای گلیا که در تغذیه نرونها و دفع مواد زاید و سمی نقش دارند میتوانند تکثیر شوند و انشعابات دندریتی نرونها هم میتواند رشد کرده و افزایش یابد.
تمرینات ورزشی موجب تکثیر سلولهای مغز بویژه در ناحیه هیپوکامپ میشود. این ساختار در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت دخالت دارد. در آزمایشهایش که بر روی موشها انجام گرفت معلوم گردید که موشهایی که بر روی چرخگردان، مسافتی معادل ۴ تا ۶ مایل در روز میدویدند، تعداد نرونهای هیپوکامپ در مغزشان شدیداً افزایش مییافت. اما موشهایی که از دویدن محروم بودند در مغزشان تغییری مشاهده نشد. موشهای دونده همچنین، در یادگیری ماز (مسیر پر پیچ و خم)، مهارت بیشتری از خود نشان میدادند. جالب این است که حتی موشهای دونده، از تیرهای از موشها انتخاب میشدند که بطور ارثی در یادگیری ضعیف بودند ولی باز هم دویدن توان یادگیری آنها را افزایش میداد. همچنین مشاهده گردید که دویدن از افت عملکرد ناشی از سالمندی در یادگیری پیشگیری میکند.ظاهراً مطلوب یا نامطلوب بودن تمرینات، برای آزمودنی میتواند در میزان تاثیر آنها بر مغز نقش عمدهای داشته باشد. وقتی گروهی از موشها به جای دویدن، به شنا کردن پرداختند هیچ گونه تغییری در توانایی یادگیری و حافظه آنها مشاهده نگردید. شاید از آنجایی که جوندگان به شنا کردن علاقهای ندارند. فشار روانی ناشی از شنای اجباری مانع از هر گونه تغییر مفیدی در مغز موشها و توانایی یادگیری و حافظه آنان شده بود.عاملی که موجب افزایش توانایی موشهای دونده در یادگیری شده بود ترشح مولکول BDNF بود. زیرا این مولکول میتواند از حیات سلولهای عصبی و عملکرد بهینه آنها حمایت کند. میزان این مولکول پس از انجام تمرینات در هیپوکامپ افزایش مییابد.
به طور کلی پژوهشگران دریافتند که محیطهای چالش برانگیز که شامل سه عامل موقعیتهای یادگیری فشرده، تعاملهای اجتماعی و فعالیتهای فیزیکی هستند نقش مهمی در افزایش تعداد سلولهای مغز در جانداران مختلف و حتی در انسان دارند.
بارهادیده شده مربیان بدون در نظر گرفتن درصد دخالت دستگاههای مولد انرژی در رشته های گوناگون ورزشی ، برنامه ریزی می نمایند . بارها مشاهده شده است که مربیان کشتی ، والیبال ، بسکتبال، در برنامه ریزی ها نگرش و توجه بیشتری به روی تقویت سامانه یا دستگاه هوازی ورزشکاران خود داشته اند در صورتی که ورزشهای نامبرده بیشتر غیر هوازی هستند ، و یا در فوتبال تمرینهایی که به پستهای گوناگون داده می شود نباید یکسان باشد ، در اینجا چنین نتیجه گیری می شود که پاره ای از مربیان به یکی از پایه ای ترین اصول تمرینهایی که شناخت شیوه های انرژی می باشد ، نگرشی ندارند و همین بینش سبب می شوند که گروه ورزشی آنان از نظر توان از کیفیت مطلوبی برخوردار نگردند.
یک کشتی گیر تا ۹۰ درصد از شیوه ATP-PC و اسید لاکتیک کسب انرژی می نماید و ۱۰ درصد باقیمانده را مشترکا از شیوه هوازی و اسید لاکتیک تامین می نماید . در فوتبال دروازه بانان و خط حمله نیاز به تقویت دستگاه بی هوازی خود دارند ولی خط میانی نیاز بیشتری به دستگاه هوازی دارد . پس یک مربی با تجربه برنامه های تمرینی متفاوتی را باید برای پستهای گوناگون پیشبینی و برنامه ریزی نماید. روشن است که انجام چنین نگاهی راه کامیابی را هموار می سازد.
هنگامی که حرکتی را انجام می دهیم در همان لحظه در ماهیچه های بدن ما چرخه شگفت انگیزی از واکنشها و پدیده های شیمیایی رخ می دهد که سبب آزاد گشتن مقدار زیادی انرژی می شود. این واکنش و فعل و انفعال ها چنان هستند که می توان آن را به مقیاس بی نهایت کوچکتر و همسان با احتراق دانست.
هر یک از ماهیچه ها ( مانند ماهیچه های ارادی ساقها و بازوها و ... ) که از فرمان ما پیروی می کنند ، و ( ماهیچه هایی غیر ارادی معده یا اندرونه ها ) که کارشان به اراده ما وابسته نیستند . از بافتهای بی شماری درست شده اند که خود یاخته هایی هستند با ساختمانی پیچیده ، و چون همراه با یک محرک عصبی منقبض می گردند ، سبب کارآیی و حرکت می شوند.
یاخته ماهیچه ای نازک بوده و شکل کشیده و درازی دارد و جسمی است که ده هزار بار بزرگتر از یاخته عادی است و ممکن است به ده سانتیمتر هم برسد.
ماهیچه دارای ماده بسیار مهم دیگری به نام آدنوزین دی فسفات که کوتاه شدن آن با (ADP) نشان داده می شود که خود از یک بخش آدنوزین ( عنصر پدید آورنده پروتئینها ) و سه بخش اسید فسفریک درست شده است، پس یک محرک عصبی از این ترکیب ، می تواند یک بخش از اسید فسفریک خود را رها سازد و به صورت آدنوزین دی فسفات (ADP) در آید که خود ، بیشتر از دو بخش اسید فسفریک در بر ندارد. پیامد این واکنش روشن است ، اسید فسفریکی که از (ADP) جدا شده است با آکتین و میوزین تماس یافته و با ترکیبی که پدید می آید ، منقبض می شود، درست مانند ( موتور خودرو ) جرقه می پرد. محرکی که مغز از مغز سرچشمه گرفته است به صفحه محرکه می رسد و سبب سوختن ADP می شود و مایه جدا شدن اسید فسفریک می گردد. اسید فسفریکی که بدینسان پیدا می شود ، اکتومیوزین میوفیبریل را منقبض و به احتراق وا می دارد .
می توان چنین پنداشت که موتور ماهیچه ها با سوزاندن ATP کار می کند ولی بافت با ماده دیگری به نام گلوکز که به وسیله خون فراهم می آید کار می نماید . سوخت ATP مانند آذرخش تند و تیز بوده و بی درنگ انرژی لازم برای انقباض را فراهم می آورد و چنین حرکتی به راستی جای نیایش و شکر بزرگی برای انسان دارد ، زیرا حرکتی سریع ماهیچه هاست که می تواند ما را از نابودی مرگبار نجات دهد.
از سویی بدن انسان ، انباشت بزرگی از ATP ندارد بلکه برای ساخت آن حتما می بایستی که ADP دوباره اسید فسفریک تهیه نماید و دوباره به صورت ATP در آید ، و این دستگاه شگفت آور به صورت زیر به حرکت در می آید :
بافت ماهیچه ای ماده ای به نام فسفوکراتین در بر دارد که تهیه کننده حقیقی اسید فسفریک است . هنگامی که فسفوکراتین به شکل کراتین در بیاید اسید فسفریک خود را به ATP می دهد و ADP دوباره به صورت ATP در می آید.
کراتین نیز به نوبه خود اسید فسفریکی را که وسیله انقباض اکتومیوزین فراهم آورده بود دوباره به چنگ می آورد و بدین سان فسفو کراتین دوباره پدیدار می گردد و این چرخه بسته می شود ، سپس بافت از حالت انقباض بیرون می آید.
● انرژی و تولید ATP
انقباض ماهیچه ای که برای هر نوع ورزش یا فعالیت بدنی مورد نیاز است ، از حرکت داخل ماهیچه حاصل می شود . انرژی مورد نیاز این حرکت از شکستن پیوندهای فسفات پر انرژی آدنوزین تری فسفات (ATP) حاصل می شود.
اگر چه ATP منبع انرژی فوری برای انقباض ماهیچه ای است ، مقدار ATP موجود در ماهیچه آنقدر کم است که باید مرتبا دوباره ذخیره سازی شود و گر نه بعد از چند ثانیه حرکت بدنی شدید ، تمام می شود . ATP توسط دو سیستم مجددا ذخیره می شود :
۱) سیستم بی هوازی ( که در غیاب اکسیژن از ذخایر کوچک ATP – CP و مسیر لاکتاک استفاده می شود )
۲) سیستم هوازی یا سیستم اکسیژن خواه.
منابعی که ATP از آنها تامین می شود عبارتند از :
۱) منبع ATP – CP :
بدن مقدار کمی ATP و CP ( کراتین فسفات ) را ذخیره می کند. ماهیچه ها می توانند از این منابع در مواردی مثل دوهای سرعت و وزنه برداری به عنوان ذخایری که بیشترین میزان ATP را حداکثر تا ۱۰ ثانیه تامین می کنند ، استفاده نمایند.
کراتین فسفات نیز همچون ATP در بافتهای ماهیچه ای انباشت شده و در صورت تجزیه اندازه زیادی انرژی آزاد می نمایند . اندازه ذخایر CP نزدیک به سه برابر ذخایر ATP بوده و روشن است که انرژی بدست آمده از تجزیه CP صرف بازسازی ATP شده و در واقع ATP در فعالیت به همان سرعت که تجزیه می شود به یاری انرژی CP بازسازی می شود.
اندازه کل ATP و CP در تارهای عضلانی بسیار اندک است ( در مردان ۶% مول و در زنان ۳% مول ) و انباشت ATP و CP در هر کیلوگرم عضله به ترتیب ۴ تا ۶ مول می باشد و یا ۱۵ تا ۱۷ هزارم مول می باشد. کل ذخیره ATP-CP در کسی که ۳۰ کیلوگرم عضله داشته باشد ۵۷۰ تا ۶۹۰ هزارم مول می باشد که برابر ۷/۵ تا ۹/۶ کیلو کالری انرژی است. باید دانست برای بازسازی یک مول ATP نیاز به ۵/۳ لیتر اکسیژن خواهد بود.
۲) مسیر لاکتاک :
ATP با سرعت بالایی از ذخایر کربو هیدرات ( گیلکوژن ) در ماهیچه تولید می شود اما اسید لاکتیک نیز تولید می گردد.
اسید لاکتیک محصول جانبی است که با جمع شدن تولید خستگی ماهیچه ای می کند. تولید ATP از این راه در ورزشهای سنگین فقط می تواند ۱-۳ دقیقه انرژی تامین کند ( در ورزشهایی مثل دوهای ۸۰۰ و ۴۰۰ متر ، شنای ۱۰۰ متر و مشت زنی )
مربیان باید بدانند این مرحله با چه شیوه ای و برای چه ورزشی کارآیی بهتری دارد و مولد انرژی است. در این شیوه ATP-PC کارساز می باشد و این شیوه در همگی فعالیتهایی که باشدت ، قدرت و سرعت بسیار زیادی که زمان اجرای آن کمتر از ۱۰ ثانیه باشد تولید ATP می نماید.
دومین راه تولید ATP بدون وجود اکسیژن برای فعالیتهای شدید ، دستگاه اسید لاکتیک است در این دستگاه گلوکز و گلیکوژن به شیوه ناقص تجزیه شده و تولید اندازه کمی انرژی و اسید لاکتیک می نماید .
با افزایش اسید لاکتیک غلظت یون هیدروژن (H) افزوده شده ، اسدیته عضله و خون نیز بالا می رود و واکنش های آنزیمی دچار ناهنجاری ( اختلال ) می شوند.
اندازه انرژی خالص این دستگاه ، تولید ۲ مول ATP می کند اما تجزیه کامل با همان اندازه گلوکز در دستگاه هوازی ۳۸ مول ATP پدید می آورد.
اهمیت دستگاه اسید لاکتیک در آن است که ۲ مول ATP به تندی بازسازی و در دسترس عضله های پر کار برای انجام فعالیتهای سریع و شدید قرار می گیرد. فعالیتهای ورزشی ۳۰ تا ۱۸۰ ثانیه در این گروه هستند ( دوهای ۴۰۰ و ۸۰۰ متر ) اما بازده خالص دستگاه اسید لاکتیک ۱ تا ۲/۱ مول ATP بیشتر نیست ، زیرا عضله ها ، توانایی تحمل بیش از ۲ تا ۳/۲ گرم اسید لاکتیک در هر کیلو گرم از وزن خود را ندارند. مقدار ۲/۱ مول ATP این دستگاه کم و بیش دو برابر بازده دستگاه فسفاژن ( ۶/۰ تا ۷/۰ مول ) می باشد.
اهمیت دستگاههای بی هوازی در فراهم کردن سریع ATP است. برای نمونه بازسازی ۲/۱ مول ATP به روش هوازی در حال استراحت نیاز به ۱۵ دقیقه زمان دارد.
۳) سیستم اکسیژن خواه :
این سیستم که می تواند از اسیدهای چرب استفاده کند ، آهسته تر از دو سیستم دیگر ATP تولید می کند ، اما منبع بزرگی از انرژی را به شکل بالقوه ارائه می دهد. ذخیره چربی و کربوهیدراتهای بدن برای ۵ روز ورزش مداوم ، بیش از مقدار ضروری است اما اکسیژن نیز مورد نیاز است و این خود نشان می دهد که چرا در یک فرد ورزشکار ظرفیت مصرف اکسیژنی که به این منبع انرژی بستگی دارد ، شدیدا اهمیت دارد.
سیستم اکسیژن خواه اصلی ترین فراهم کننده ATP در فعالیتهایی است که بیش از ۳ دقیقه طول می کشند در چنین مواردی مثل ماراتن ۲/۲۶ مایل ، این راه به عنوان تامین کننده اصلیATP مطرح می شود.
سیستم های هوازی و بی هوازی پشت سر هم کار می کنند. وقتی میزان فعالی بیش از توانایی سیستم گردش خون تنفس می شود که می خواهند اکسیژن کافی فراهم کنند ، سلولهای ماهیچه ای برای تهیه ATP به مسیر لاکتاک تکیه می کنند وقتی این وابستگی خیلی زیاد گردد ممکن است ذخایر گیلکوژن تمام شوند و تجمع اسید لاکتیک به خستگی عضلانی منجر گردد. در ورزشهایی که هر دو سیستم مورد استفاده قرار می گیرند ( مثل مشت زنی ) برنامه تمرین باید طوری طرح ریزی شود که ظرفیتهای هر دو سیستم را توسعه دهد.
این روش از دیدگاه تقویت دستگاه گردش خون و تنفس دارای اهمیت بالایی می باشد و در پزشکی ورزشی ، با تقویت این شیوه بیماران قلبی را مداوا می نمایند. هنگامی که بدن در حالت پایدار باشد با این شیوه تولید انرژی می نماید و این حالتی است که حرکتهای ورزشی در کمتر از حداکثر شدت اجرا شود. هر سه نوع مواد غذایی می توانند از طریق این دستگاه سوخته و ATP تولید نمایند. روی هم رفته با بودن اکسیژن ، یک مولکول گلوکز شکسته شده ، ۳۸ مولکول ATP تولید می نمایند.
C۶H۱۲O۶ + ۶O۲ + ADP + ۳۸P = ۶CO۲ + ۶H۲O + ۳۸ATP = C۶H۱۲O۶
گنجایش یا توان هوازی ، توان بیشینه ( حداکثر ) انتقال و کاربرد اکسیژن می باشد که پایه پر اهمیتی برای آمادگی قلبی – عروقی به شمار می رود.
در دستگاه هوازی و به همراه ، اکسیژن همگی مواد غذایی به ویژه قندها و چربی ها بگونه کامل تجزیه شده و تولید انرژی بالایی می نمایند ( برای نمونه یک مول گلوکز ، ۳۸ مول ATP تولید می کند )
در دستگاه هوازی ، مواد غذایی بیشتر در میتوکندری یاخته و به همراه اکسیژن سوخته و تولید انرژی می نمایند. اما دستگاه هوازی تولید ATP زیاد را به بهای از دست دادن سرعت تولید ATP بدست آورده است به گفته دیگر سرعت تولید ATP در این دستگاه کمتر از دستگاه بی هوازی است.
برای بازسازی یک مول ATP از قندها ، نزدیک به ۵/۳ لیتر اکسیژن و از چربی ها ۴ لیتر اکسیژن به کار گرفته می شود . در زمان استراحت ۲۵/۰ لیتر اکسیژن در دقیقه به کار می رود . می توان گفت هر ۱۲ تا ۲۰ دقیقه یک مول ATP می تواند از راه دستگاه هوازی بازسازی شود اما برای یک دونده ورزیده استقامتی ۵/۱ مول ATP در زمان یاد شده ، بازسازی می شود ( ذخیره گلیکوژن در ۳۰ کیلوگرم عضله ۴۰۰ تا ۴۵۰ گرم و در هر کیلو گرم از عضله ۱۲ تا ۱۵ گرم می باشد )